خلاصه داستان: مجموعه هر چی میخواد بشه حول محور زندگی شخصی بنام دریا است ؛ دریا سالها پیش برای خدمت اجباری به یک بیمارستان نظامی منتقل میشود و آنجا با سعدی پایاسلی عشق بزرگی را تجربه میکند ولی پایاسلی فقط یک نامه وداع از خودش به جا میگذارد و غیبش میزند.
پایاسلی بعد از رها کردن گذشته کثیف خود، در نتیجه همکاری با پلیس بهعنوان معلم جغرافیا زندگی جدیدی را شروع میکند. ولی با روبرویی دوباره با دریایی که هیچوقت نتوانسته بود فراموشش کند زندگیش مثل گره کوری میشود و اسرار سالهای گذشته برملا میشوند. در این میان ماجرای پنج دانش آموز پایاسلی که راهشان به کانون اصلاح نوجوانان کشیده شده است هم نقل خواهد شد.
خلاصه داستان: قدیر، عمر، آسیه و امل، چهار خواهر و برادر که بشدت بهم وابسته هستند طی ماجراهایی هم پدر و هم مادر خودشون رو از دست میدن. در این دنیای به این بزرگی جز پناه بردن به همدیگه هیچ کاری نمیتونستن بکنن و هیچکسی نبود که ازشون حمایت کنه. تا این که درهای دانشکده ای که عاکف(کسی که مسبب تمام این اتفاقات بود) رئیسش بود به روی اون ها باز شد. درهای دنیایی که ثروتمند و فقیر، مظلوم و ظالم راه هایشان با هم تلاقی میکرد. در این بین قدیر تنها تلاشش این بود که از برادر و خواهرانش محافظت کند و آن ها را یکجا نگه دارد…
خلاصه داستان: هی کیونگ (چوی میونگ گیل) متاهل است. او یک دختر به نام کیم جما و یک پسر بیمار دارد. وقتی هی کیونگ عشق اولش را ملاقات می کند، تصمیم می گیرد خانواده اش را رها کند. دختر او بعد از رفتن مادرش روزهای سختی را پشت سر می گذارد و پدرش از دنیا می رود. جما گمان می کند شخصی پشت مرگ پدرش بوده است. او تصمیم می گیرد انتقام مادرش را بگیرد، در حالی که در جستجوی حقیقت مرگ پدرش است…
خلاصه داستان: زینب دختر جوانی است که همراه پدر و عمهاش زندگی میکند. او وقتی برای اولین بار عاشق میشود تصمیم میگیرد همه زندگیاش را وقف این عشق بکند و همراه عشقاش به آمریکا مهاجرت میکند و خانوادهاش را ترک میکند بدون اینکه به آنها اطلاع بدهد. در ابتدا همه چیز خوب پیش میرفت اما وقتی میفهمد که باردار شده است زندگیاش زیر و رو میشود؛ چرا که دوست پسرش آمادگی پدر شدن ندارد و با این اتفاق زینب را ترک میکند. زینب تصمیم میگیرد که فرزندش را خودش به تنهایی بزرگ کند و فکر میکند توانایی تحمل چالشهای زندگی را دارد؛ اما بعد از تولد بچه و تجربه سختیهای زندگی یک مادر که به تنهایی باید کار کند و فرزندش را از آب و گل دربیاورد، تصمیم میگیرد که به ترکیه برگردد. زینب بعد از بازگشت به ترکیه و مواجه شدن با عشق سابق خود با چالش های جدید و بزرگتری در زندگی روبه رو میشود که حال باید با آنها مقابله کند…
خلاصه داستان: این سریال یک نسخه دیگه از یک سریال به همین نام است که در سال 2011 ساخته و پخش شده و بار دیگر به این موضوع میپردازد که چگونه دو فرد غیرمحتمل با هم ازدواج میکنند و به مرور زمان عشق پیدا میکنند.
خلاصه داستان: داستان حول محور پسری به نام علی و دوستانش می گذرد که برای تحقیق در مورد قتل بهترین دوستشان وفا که با بورسیه در همان مدرسه درس می خواند، در یک مدرسه عالی پذیرش می شوند.
خلاصه داستان: این سریال داستان ۵ دختر تنهای به دور از خانواده و مجادلههای آنها در راه زندگی در سنین نوجوانی را به تصویر میکشد. ایلول در یک خانه کوچک به همراه مادر، خواهر کوچکتر و ناپدریاش زندگی میکند. ایلول همیشه مورد تجاوز جسمی و عاطفی از سوی ناپدریاش قرار میگیرد. زمانی که او این موضوع را به مادر خود انتقال میدهد، مادرش او را باور نکرده و وی را به یک یتیمخانه میسپارد. او در ابتدا تلاش بسیاری برای ماندن نزد مادر و خواهرش میکند و از رفتن به پرورشگاه بسیار ناراحت و دلگیر است اما به تدریج به هم اتاقیهای خود که ۴ دختر هم سن و سال او هستند، وابسته شده و از آن به بعد این وابستگی هیچگاه کمرنگ نمیشود.
خلاصه داستان: زینب و ستاره دو خواهری هستند که خیلی به هم وابسته ان اما آرزوهای کاملا متفاوتی دارن. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف، اندر آرگون تغییر میکنه. اندر برای رهایی از شوهرش، هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن، پررو و ثروتمند هست. تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه، اما چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…
خلاصه داستان: د.این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگیاش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز میشود.