خلاصه داستان: زینب و ستاره دو خواهری هستند که خیلی به هم وابسته ان اما آرزوهای کاملا متفاوتی دارن. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف، اندر آرگون تغییر میکنه. اندر برای رهایی از شوهرش، هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن، پررو و ثروتمند هست. تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه، اما چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…
خلاصه داستان: تونی به دلیل برنده شدن در یک مسابقه، مادرش هایدی را برای مرخصی از رستوران به سفر میبرد. هرچند هایدی مایل به سفر نبود؛ اما چه کسی میتوانست از یک سفر یک هفتهای لوکس به ساحل بالتیک دل بکند؟
در خانه، روفوس که نامزد و همکار تونی است، بسیار راضی است که تنها در خانه باشد. البته سرآشپز شیرینیپز هنوز مشغول بازیافتن ستارهاش با ارائه غذای لذیذش در آشپزخانه ساده روستایی تونی است.
در همین حال، هایدی به طور تصادفی با ایوو، سرپیشخدمت سابق روفوس که الان سرآشپز هتل است، روبرو میشود. عشق دوباره در هوا میچرخد و هایدی میخواهد بلافاصله با ایوو رابطهاش را از سر بگیرد؛ اما تونی هشدار میدهد که باید محتاط بود.
خلاصه داستان: سالها پیش در زمان جنگ جهنی دوم، پدربزرگ خلبان نظامی بود اما امروز او متاسفانه مبتلا به آلزایمر شده است. وقتی خانوادهاش دیگر نمیتوانند از او مراقبت کنند او به خانهی سالمندان «Twilight Towers» فرستاده میشود.
از طرف دیگر خانم «دندی» با انگیزههای شخصی به خانهی سالمندان میرود تا شاید بتواند به پدربزرگ کمک کند، و حالا موفقیت او در این کار بستگی به پدربزرگ و نوهاش، «جک»، دارد.
اگر آنها موفق نشوند پدربزرگ را نجات دهند، عواقب خوبی نخواهد داشت، اما اگر موفق شوند، به پدربزرگ فرصت دیگری خواهند داد تا با پرواز با هواپیمای محبوبش، «اسپیت فایر»، گذشته را به یاد آورد.
این داستان در اصل یک کتاب کودکان، نوشتهی «دیوید ویلیامز» است که حالا به شکل فیلم درآمده و نویسندهی داستان هم شخصا هم در این فیلم بازی میکند.
خلاصه داستان: این فیلم تمامی رنج ها و سخت کوشی های قهرمان جهانی سیمون بایلز (مدال آور طلای المپیک) را که منجر به کسب 19 مدال قهرمانی در المپیک شد را به تصویر می کشد. سیمون درنهایت خود را به عنوان یکی از بزرگترین ژیمناست ها برای همیشه به دنیا معرفی کرد.
او تنها وقتی شش سال داشت به یک مرکز تمرین ژیمناستیک می رود و مربیش خیلی زود کشف می کند که ژیمناست بزرگی در دنیای ورزش خواهد شد. اما دنبال کردن رویایش برای تبدیل شدن به یک ژیمناست حرفه ای به قیمت کنار گذاشتن بازی های فوتبال دبیرستان ، درس خواندن در دانشگاه UCLA و خیلی چیزهای دیگر شد.
او با تغییر سرنوشتش از بزرگ شدن در یک پرورشگاه تا ورودش به المپیک ( با همه ی سختی ها و دلهره ها) می تواند برای هر دختری با یک رویا الهام بخش باشد.
خلاصه داستان: این فیلم به ماجرای مهاجرت غیرقانونی یک زوج جوان افغانستانی به نام های گل ممد و گل نساء به ایران می پردازد که در یکی از کورههای آجرپزی مشغول به کار میشوند و زندگی آنها به واسطه اتفاقاتی که برای شان رخ می دهد، دستخوش تغییر و تحولاتی میشود.
خلاصه داستان: لیست پرواز ماجرای مسافران پروازی است که ناپدید می شود و همه تصور می کنند که آنها مرده اند. وقتی مسافران بعد از پنج سال به زندگی عادی برمیگردند متوجه تغیراتی می شوند، آنها صداهایی می شنوند و تصاویری میبینند که آنها را راهنمایی میکند، خیلی زود راز بزرگی را کشف می کنند.
خلاصه داستان: در سریال شاهزارده صد روزه من : لی یول یک شاهزاده است. او از صخره میافتد و نزدیک بود که توسط آدمکش ها بمیرد، شاهزاده حافظش را از دست میدهد و به مدت ۱۰۰ روز با اسم و شخصیت جدیدی زندگی میکند. در این ۱۰۰ روز شاهزاده با هونگ شیم سردسته گماشتگان بازرس در چوسان دیدار میکند و...